شبنم شهدا...
و باز هم شب و دلگیری و دلتنگی ..
امشب دلم گرفته تر از همیشه می ماند .
امروز تمام شهر را گشتم جای خالی یاران عذابم می داد
گلدسته های مسجدمان هنوز چشم براهند .
شاید منتظر شبنمی هستند تا بروی آنها بنشیند .
تا با تمام وجود شهدا را
صمیمیت شهدا را
و وجود آنها را زمزمه کنند.
خاطرات شبهای عملیات برایم زنده می شوند .
چه شبهایی .
چه شبهایی گذشت و ما ....
چه شبهایی با خدا گذشت...
لحظه خداحافظی با یاران گریه و خنده باهم گوشه چشمانمان را نمناک می کرد ..
اشک گوشه چشمان شهدا همانند شبنم ،بروی گلدسته های مسجد غلطید .
گلدسته ها بعد از شهدا بوی غربت گرفته اند
نا خود آگاه صدایی بر لبانم جاری میشود . ....
کجایید ای شهیدان خدایی ....پرنده تر ز مرغان هوایی....